...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

چه کسی عاشق است؟

تا حالا چقد به خالقت فکر کردی؟

داستانو بخون

نظر یادت نره


ادامه مطلب
[ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:داستان کوتاه, ] [ 23:16 ] [ باران ] [ ]

عشق و عصبانیت

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟

چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم...

 

ادامه در لینک زیر...


ادامه مطلب
[ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:داستان کوتاه, ] [ 13:10 ] [ باران ] [ ]

گل سرخ

” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد . او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت دختری با یک گل سرخ .

ادامه درلینک زیر...


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:داستان کوتاه, ] [ 16:30 ] [ باران ] [ ]

طلاق با برنامه ریزی!!!

 

با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد.
شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم.
از زن اصرار و از شوهر انکار.
 

ادامه در لینک زیر


ادامه مطلب
[ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:داستان کوتاه, ] [ 21:9 ] [ باران ] [ ]